نظر
دور نمای تایم تاین توئیتر با تاریخ مشخص نمیشود بلکه با الگوریتم های اختیاری مشخص میشوند که باعث شد من توجهم را به پلتفرم قدیمی معطوف کنم . اما من تنها کسی نیستم که این کار را میکند . این یک کنایه است که روند جدید اول توئیتر #RIPTwitter است ، یک هشتگ که به رسوا کردن الگوریتم تایم لاین توئیتر مربوط است که ممکن است اوایل این هفته برسد . اگر برسد ؛ بیشتر مردم پایان کار توئیتر را پیش بینی میکنند . من کاملا موافق نیستم ، گرچه میدانم که این تایم لاین بر مبنای جالب ترین ، مربوط ترین و مهم ترین چیزهایی است که در دنیای شما اتفاق می افتد " . این بر اساس گفته های رئیس توئیتر جک دورسی بود که به طور بی برگشتی سرویس را اصلاح کرد . مردم میگویند که توئیتر در حال تبدیل شدن به فیس بوک است . اگر بخواهیم انصاف داشته باشیم باید بگوییم این فیس بوک بود که اول کمی شبیه توئیتر شد .
برای فیس بوک آسان بود تا دنیایش را بزرگتر کند . تا از یک شبکه ی متشکل از دوستان و اطلاعات مربوط به آنها به جایی تبدیل شود که میتوانید به اخبار و حوادث و لحظه ها وصل باشید . مردم قطعا از بخش اخبار فیس بوک ناراحت بودند اما من فکر میکنم که حالا به خواندن اخبار در این شبکه کاملا عادت کرده اند . فکر میکنم برای سرویسی که در همان ابتدا کارش را مستقل از اشخاص و محتویات آغاز کرد سخت تر باشد تا به چیزی تبدیل شود که سعی میکند توجه تان را جلب کند . توئیتر این کار را خواهد کرد ،زمانی که میلیون ها کاربرش توجهشان به یک چیز مهم جلب شود ، ولی راهنمایی نخواهند شد .
توئیتر خاص است
توئیتر مدت زمان طولانی ای بود که پسر عموی مرموز فیس بوک بود . واضح است که به هم ربط دارند . هر دو پست دارند ، ولی یکی آنها را توئیت صدا میزند ، هر دو انسان ها را به هم متصل میکنند . البته تفاوت ها خیلی گسترده اند . توئیتر باز و عمومی است و با توجه به محتویاتش میتوان آن را مانند شنای سگی در ویرانه های کشتی دانست . آنقدر جریان زیاد است که نمیتوانید کدام را بگیرید ، چیزی که مهم است این است که بدانی چه چیزی مهم است مانند یک مسافر دیگر و چه چیزی بی فایده است . من خیلی وقت پیش یاد گرفتم که این امواج را هدایت کنم و از شنای سگی به شنای عادی رسیدم و حالا در سطح آن موج سواری میکنم ، و با مهارت چیزی را که میخواهم مصرف میکنم و چیزی را که فکر میکنم ارزش دارد را به آن اضافه میکنم . گرچه مشکل توئیتر این است که بیشتر مردم مثل من نیستند ، آنها هیچ وقت از ذات طبیعی پلتفرم نگذشتند . من همیشه معتقد بودم که هشتگ ها که بعد از راه اندازی توئیتر آمدند ، قانون خوبی برای طبقه بندی کردن بودند .
زمانی که توئیتر فهمید که چطور هشتگ ها را راه بیندازد ، فکر کردم که این یک لطف الهی است . اما این برای مردم معمولی که هنوزهشتگ را به تلفن مربوط میکردند کافی نبود . توئیتر سالها تلاش کرده که سرویس را مستقیم و قابل دسترسی کند ، تا همین moments جدید ، ویژگی ای که آنها مجبور شدند به خورد کاربران موجود و آنها یی که نتوانسته بودند جدید ها را هدایت کنند بدهند .
الگوریتم ها
چیدمان توئیتر با الگوریتم های فیس بوک کاملا ایده ی افتضاحی است . این یکی از ویژگی های مورد علاقه ی من در توئیتر را از بین میبرد : غیر مترقبه بودنش را . فیس بوک خیلی غیر مترقبه نیست . چون این شبکه معمولا با خانواده و دوستان تعریف میشود و تعدادی کمی از افراد خارج از حلقه ی اجتماعی اصلی شما در آن دخالت دارند. زمانی که یک شبکه ی اجتماعی مانند توئیتر را تزئین میکنید مانند یک نقاشی استخراج شده است که تنها وقتی مطالعه اش کنید معنی میدهد . شما ظاهرا مردم اتفاقی را دنبال میکنید تا ارزششان را مشخص کنند . گاهی به خاطر کسی دیگری است که توئیت آنها را تکرار کرده است ، که میتوانید فالو اش کنید . توئیتر شما یک چیز زنده است که رشد میکند و خودش را شکل میدهد ، دائما سورپرایز های جدید به شما نشان میدهد . یک الگوریتم این غافلگیری را از توئیتر بیرون میکشد . شما خواهید دید که تویئتر "فکر " خواهد کرد که شما چه چیزی میخواهید ببینید . متاسفانه ممکن است نفهمید چه چیزی را دارید از دست میدهید چون اصلا آن را ندیدید . صادقانه باید بگویم که توئیتر را دوست دارم و فکر میکنم که چه بر سر من خواهد آمد اگر تا این حد توئیتر تغییر کند و دیگر رشد نکند و تقلیل شدت خواهد گرفت . این الگوریتم پتانسیل آن را دارد .
میتواند شما را مانند کاربران اصلی چون من براند و نظر دیگران را که با فیس بوک راضی اند را جلب نکند . من صبر خواهم کرد و امیدوارم بهترین اتفاق ها بیفتد ؛ گرچه مطمئنم که ابن الگوریتم از بهترین بودن به دور است .